پنج ساله

ساخت وبلاگ

صبحی همون طرفای شیش مشغول کار شدم، اشپزخونه رو که خوب تمیز کردم رفتم خوابیدم یکی دو ساعت. بعد هم شروع کردم به اماده کردن مقدمات تولد کنجد.

همینقدر بگم که ازین به بعد دیگه کیک تزئین شده نمیسازم :)) خیلی کار سختی بود بای.

ولی نتیجه قشنگ شد، لااقل قابل قبول بود ولی چیزی نبود که تو یخچال قنادی ببینم و فکر کنم اینه! بذار بخرمش برای تولد.

بهرحال، الان خونه غرق بادکنک و چیپس و پفکه و مهمون اخری که قرار بود ساعت هفت بره خونشون ولی مامان و باباش فراموشش کردن هنوز اینجاست. ایتس اوکی، دارن بازی میکنن.

توتو روی شونم خواب رفته و گردنم داره ارور میده.

شام چلو نیمرو گذاشتم با سالاد. تولد عصرونه بود غذا ندادم بهشون. اگر بچه مهمون تا دم کشیدن چلو بمونه اونم باید ازین غذای لاکچری میل کنه و برای مامانش تعریف کنه که شام تو تولد چلو نیمرو دادن.

قهوه گذاشتم منتظرم مغزم اروم بگیره برم لذت ببرم ازش. با یه تیکه شکلات نعنایی که توی تاپرور شکلات مخصوص خودمه و کسی ازش خبر نداره :))

کاش مسکن هم بخورم، این کمبود خواب داره همه جام رو ناقص میکنه، چشامم داره در میاد 0_0

اخیش اومدن دنبال بچشون. برم توی لباس راحتیام و تو قهوم غرق شم.

بعد نیمه شبانه...
ما را در سایت بعد نیمه شبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teen16 بازدید : 17 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 3:50